یسری جان سلام! گل خوشبوی اردیبهشتی ! از همان لحظه اول که تو را در آغوش گرفتم زندگی برایم معنایی دیگر پیدا کرده. گل ناز من! تو برایم آرامش را معنا کردی :آرامش همان لبخندی است که تو در خواب داری، همان نگاهی است که وقتی به نگاهم گره می خورد قلبم به تپش می افتد، همان گریه ای است که مرا طلب می کند، و چه احساس زیبایی است وقتی که تو مرا می خوانی... ماه شب چهارده من! آن هنگام که با نگاه پر از جستجویت به من می رسی و من خود را در آسمان چشمان سیاهت به نظاره می نشینم و تو از میان همه آغوش مرا برای آرمیدن بر می گزینی تمام وجودم سرشار از غرور می شود ... شکوفه بهاری من!تو لطف خداوندی که روز نیمه بهار به من ارزانی داشته و ذره ذره وجود نا...